یک زن ایرانی‌ام.

وقتی کشورم به دستاور غرور آفرینی میرسه و ماهواره به فضا پرتاب میکنه؛ وقتی مهندسای کشور مرزهای علم رو جابه جا میکنن، وقتی پزشکای کشورم گرونترین داروها رو بومی سازی میکنن و توی اهدافشون درمان بیماری‌هایی که دنیا هیچ حرفی براش نداره گذاشتن، من یک زن ایرانی‌ام.

اونجا که کشورم در انتخابات سال‌های دور آبستن فتنه‌ها شد و ماه‌ها اموال عمومی و امنیت خیابونا طعمه آتش شد تا همین سالهای نزدیک که انتخاب دوستانم کسی جز آقای بود و ریاست جمهوری رو درسایه امنیت کشور به منتخب، تبریک گفتن، من یک زن ایرانی‌ام. وعده‌ها زیبا بود، برداشتن بالمره تمام تحریم‌ها، تعامل با همه جهان حتی اونایی که شواهدی از دشمنیشون از زمان مصدق در دست بود. من یک زن ایرانی بودم که با تموم تردیدها و نقدها، محکم پشت دولت مردمیش ایستاده بود. 

سالهای جوونی و تحصیل دانشجویی میگذشت و من در آستانه فارغ التحصیلی فهمیدم که هرچه از درآمد پزشکی شنیدم، درباغ سبز بوده؛ کشورهایی مثل آلمان و کانادا و انگلیس و حتی آمریکا به راحتی بهم اقامت با حقوق خوب میدادن اما من بیشتر از تموم اونها به وطنم بدهکار بودم. از هر وجب خاک وطن بوی خون شهیدی فضا رو معطر میکرد و در هر شهر دور افتاده‌ای مردمی مستضعف از بی کفایتی بعضی مسئولین و رفاه طلبی شماری همکاران، رنج میکشیدند و من با تمام وجود یک زن ایرانی بودم.

سیل و زله و بلایای طبیعی گریبانگیرمون شد و در کنار دولت، عنصری مردمی به نام سپاه، مثل همیشه، پا به پای جهادگران، مرهم دل مردم رنج کشیده بود و من یک‌ زن ایرانی عاشق وطن بودم.

برجام پاره شد و گام‌های برگشت ما بعد از اجرای تمامی تعهدات، حالا سست و کند و بی حاصل بود، گرانی ناگهانی و غیرکارشناسانه بنزین باز هم فضا رو تیره کرده بود و ما با تمام وجود پای دولتی که انتخاب نکرده بودیم ایستادیم که مبادا گزندی به کشور برسه، ما ن ایرانی بودیم.

دشمن از سستی لکنت زبان برخی‌ها گمان کرد در ضعیف‌ترین حالت ممکن‌ایم و سردار صلحممون رو ترور کرد و ما رو تهدید به زدن ۵۲ نقطه از خاک وطن. و من با چشمانی خیس و گلویی آکنده از بغض، زن ایرانی بودم که غیرت در رگ‌هاش می‌جوشید.

موشک‌ها غریدند و ریشه‌ی بزرگترین پایگاه نظامی و مهمترین تاسیسات جنگی آمریکا رو کندند و من یک زن پرغرور ایرانی بودم. در شرایط حساس نظامی و اوج تهدید‌ها برای کشور نازنینم، هواپیمایی سرنگون شد و هموطنانم پرپر. دولت از تمامی کشورهایی که تبعه اونا در هواپیما بود دعوت به بررسی و علت یابی کرد، و من یک زن ایرانی‌ داغدار بودم.

اعلام شد پدافند خودی در اون شرایط سخت جنگی به دلایلی نه چندان معلوم، به هواپیمای خودی شلیک کرده و . سردار سپاه با بغضی خفته در گلو و برق اشکی در چشم، خاضعانه اشتباه رو پذیرفت، تمامش رو. گفت ما سپرده بودیم پرواز‌ها کنسل بشه اما. اما رییس شورای عالی امنیت ملی باید تایید میکرده که.

و من یک زن ایرانی بودم با داغ عظیمی از وطن.

لاشخورها اما به میدون اومدن تا از جسم بی جان هموطنای عزیزم تغذیه کنن برای اهداف وطن فروشانه‌ی قبلی و ناآگاهان هم بعضی تکرار کردند و نمک پاشیدند به زخم ما. بعد از سه روز شمع روشن کردند و  وا اسفا سر دادند و شعارهایی برای سپاه و دولت مردمی. و من یک زن ایرانی بودم با قلبی مالامال از درد بی بصیرتی بعضی‌ها.

فارغ از کف‌های روی آب اما، حقیقت هیچ وقت پشت ابر نمیمونه، چه حقیقت این قصه چه حقیقت ماهیت کسانی که یک شبه نگران وطن شدند، از کشورهای خارجی پیام دادند و خوشون رو غمخوار معرفی کردند ما اما هنوز هم با همه‌ی وجود پای تمام کم وکاستی‌ها و خوب و بد‌ها ایستادیم. من، تو، ما، ایرانی‌هایی که سالهاست قلبمون برای وطن میتپه.

تاریخ خواهد نوشت از بصیرت ما، از ولایت پذیری و هوشیاری ما! خواهد نوشت که راه رو گم نکردیم، دشمن هرچه در توان داشت حیله و نیزنگ و دروغ و نامردی به کار بست، اما ما دوست و دشمن رو همیشه خوب شناختیم و دل دادیم به وعده حق خدا؛ ایستادیم پای کار وطنمون، محکم، غیرتمند و در نهایت پیروز.

 

+ به چیز عجیبی توی این مدت رسیدم، (خودمو نمیگم :) به رفتار ادما توی شرایط پیچیده دقیق شدم و نتایج خیلی عجیب بود) حب امام حسین و عشق و تقرب به مسیرش شبیه یه ستاره عمل میکنه. همونقدر توی کوره راه‌ها، راهنما و همون اندازه ارزشمند و ارزشمند و ارزشمند.

اصلا تبعاتی که به دنبالش میاد خیلی عجیبه. گره فهم خیلی چیزا رو باز میکنه برات و میبرتت جلوتر! نشونت میده چی رو لازم داری و راهش چیه. ماهیت اتفاقا و آدمها رو واضح‌تر میکنه و مهمتر از همه آرامش عمیقیه که بهت میبخشه.

مراقب ستاره‌تون باشید، خدا به هرکسی ستاره نمیده :)


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها